شاکیم از سرنوشتی که برام خورده رقم
شاکیم از اینهمه بهونه واسه رنج و غم
سهم من از همه دنیا شده ناراحتی
صبر مم تموم شده دیگه نمونده طاقتی
چاره کار من اینه که برم شاکی بشم
اعتراضی کنم و منکر دلپاکی بشم
خاطرات زندگیمو که بازم مرور کنم
لحظه ای نیست که بهش من احساس غرور کنم
تموم عمر من از تلخی و بدبختی پره
شادیاش خیلی کم و مشکلات و سختی پره
شاکیم از خودم و از همه دور و بریام
که نموندن هیچکدوم برای یک لحظه باهام
شاکیم ؛ شاکی از اینکه تو نموندی پیش من
رفتی و حالتو کردی خندیدی به ریش من
شاکیم از همه چی : هوا ، زمین ، از همه کس
شاکیم ، شاکی از اینکه میکشم بی تو نفس
نظرات شما عزیزان: